- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن فکـر دلـواپـسیِ قـلـب من مضطـر کن این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست نـزد اربـاب دعـایی به من نـوکـر کـن گذر عـمرِ منِ بیسرو پا بر تو نخورد عــزم دیـدار مــرا در نـفـس آخـر کـن عمر من رفت و تو را درک نکردم آقا فهم من درخورِ درک تو نشد باور کن چِـقَـدَر نام تو بـردم به زبـانم، یک بار تو صدایم بزن و خوش دلم ای دلبر کن سهم من از تو فـراق تو شده غـم دارم منّـتی بر سر من نِه، تو غمم کمتر کن عـاشـق کرب وبلا، عـاشق دیـدار توأم هر دو را قسمت من حق شه بیسر کن کربلا با تو صفا دارد و بیتو سخت است سختی راه، بر این خسته تو راحتتر کن روضۀ جدّ غریبت شب جمعه باز است باز روضه تو نخوان، فکر دل مادر کن مادری از تَه گودال صدا زد، ای شمر خنجرت را نکش و شرم زِ پیغمبر کن خنجرت را بکشی، حنجر من میسوزد فکـر بـد حـالی من، نـزد گـل پرپر کن من نه، اصلاً تو بیا فکر حرم باش آخر فکر زینب کن و فکر دل این خواهر کن پیـش زینب، به حـسینم نزن انقدر لگـد بدنش ریخت بِهم، رحم بر این پیکر کن فکر نیزه نکن و از سر او دست بکش لااقـل قـبل بـریـدن گـلـویش را تَـر کن عاقبت میرسد آن منتـقـم خـون حسین صبر کن، فکر خودت شمر در آن محشر کن
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
هر صبح میکنم به ظهورت دعا بیا ای آشـنـای خــلـوت هـر آشـنــا بـیــا هر پنجره به روی شما موج میزند ای روح پُـر تــلاطـم دریــا بـیـا بـیـا ای در تو زنده تا به ابد صبر فاطمه آقـا بـه حـق نــالـه خــیـرالـنـسـا بـیـا دریـاب با تـصـدقـی این مـسـتمند را ای حـضرت کـریم، عـزیـز خـدا بیا از فرط مصیبت شدهام تحـبـس الدعا بنـما خودت برای ظـهـورت دعـا بیا از قـتـلگـاه ناله هل من مـعـیـن رسد ای وارث حـسـین سـوی کـربـلا بـیا طفلان تشنه حسرت عباس میخورند ای سـاقی دوبـاره آن خـیـمـههـا بـیـا
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
همیشه کوچه ما عطری از شما دارد که آشـنـا بـه دلـش مـیـل آشـنــا دارد هزار شکر که مژگان به ما حواله شده غـبـار پـای تـو تـأثـیـر کـیـمـیـا دارد شبیه چشم شما سرخ میشود چشمش کسی که چشم بر آن ریشۀ عـبا دارد
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
کـی مـیکُـشـد مـا را فـراق یـار، آقـا کی میشـوم لایـق به یک دیدار، آقـا هر دفعه قلبت را به یک شیوه شکستم امـا تـو بخـشـیـدی مـرا هـربـار، آقـا راضی نشو لاغرتر از این باشم از داغ لاغـرتـر از یک سـوزن پـرگـار، آقا نزدیک دروازه سری بر نـیـزه رفته در زیر پـای یک سه سـاله خـار، آقا راحـت نمیگـوید سخـن با عـمۀ خود لـکـنت زبان دارد در این گـفـتار، آقا هر شب کنار عمه میخوابد ولی باز بـا کـعـب نـیـزه میشـود بـیـدار، آقـا من قـصد آزار دو چـشـمت را ندارم کی میشـوم لایـق به یک دیـدار، آقا
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای داغـدار سـاقـی عـطـشان؛ نیامدی سوز دعای خـضر و سلیـمان نیامدی حافظ که گفت؛ یوسف گم گشته میرسد نگـذشـتی از حـوالـی کـنعـان! نیامدی تـنـهـا بـهــانـۀ دلِ تـنـگ و شـکـسـتـۀ این جمعههای بیسر و سامان نیامدی
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
لطف شماست اینکه گرفـتار مـاتـمـیم در سـایه نـگـاه شـما زیـر پـرچــمـیم گـفـتی بـیا و گـریه بـرای غـریب کن گـفـتی که در حـسـیـنه هم نـالـه هـمیم
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
آقا دوباره برق نگاهت پُر از غم است تندیس نور، بر تنـتان رخت مـاتم است در این دهه به یک دو سه روضه رضا مشو یک عمر نوح گریه به جان شما کم است
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
تفـسـیر عـشق، درس الفبای کربلاست لب تشنه، خضر در پی صحرای کربلاست عیسی به عرش رفت ولی روضه خواند و گفت عریان به روی خاک، مسیحای کربلاست بـایـد عــلــی شـود زکــریــای کــربـلا وقتی که روی نی سر یحیای کربلاست مجنون کجاست تا که ببـیند چه چشمها دنـبـال ردّ مـحـمـل لـیـلای کـربـلاست بعد از گذشت این همه سال از شهادتش خـلـقـت هـنوز مات معـمّای کربلاست ای با خـبـر ز سـرّ مـعـمـا، شـما بـگـو آهـی بـکـش، بـه بــاد بـده دودمـان مـا شعری بخوان که شعله بیفتد به جان ما
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دوبـاره شـعـلـه بکـش دودمـان آدم را که با تو زار بـگـریـیـم غـم محـرم را کجایی و به کدامین سـتون نهادی سر رسیدهای که بگریی هزار و یک غم را
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
اگرچه سنگ شکـسـته تمام بال و پرم مرا بهـشت ببـر، نه مرا بـبر به حـرم قـسـم که منت سلـطـانی جهـان نکـشم اگر که پا بگـذاری دمی به چـشم ترم
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
چه تلخ میشود این لحظهها بدون شما چه تـلـخ تر همۀ عـمـر ما بـدون شـمـا کجاست خیـمه سبزت که راه گم کردم مرا بـخـوان نـروم هـیچ جا بـدون شما
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
زمان زمان عجیبیست، امتحان سخت است طی زمانۀ بیصاحب الزمان سخت است ببخش عزیز خدا! جان ندادم از هجرت چقدر منتظرت جانعزیز و جانسخت است "و لا تُری و أری الخلق" این چه تقدیریست تو را ندیدن و دیدار این و آن سخت است گریـسـتم كه مشـرف شـوم به پـابـوست بدون گریه رسیدن به آسمان سخت است رسیده است شـب اكـبـر و زمـان نـماز برای من چقدر لحـظه اذان سخت است و روضه را پـدر یـك شـهـیـد میفـهـمد چقدر غصۀ دل كندن از جوان سخت است تو را قسم به غم "بعدك العفا" ی حسین بیا بیا و خودت روضه را بخوان؛ سخت است مـرا زیــارت پـائـیـن پـا مـبــر امـشـب چرا كه پیش پدر خواندن از جوان سخت است
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
از فـراق تو نـمـردیـم مـسـیـحا نـشـدیم چـشم ما تار نشد از غـم و بـیـنا نشدیم جای تو دست به دامان طبـیـبان بودیم حـقـمـان بـود اگـر بـاز مـداوا نـشـدیـم بیتو یک عمر پی هرکس و ناکس رفتیم گم شدیم آخر ازین غـفلت و پیدا نشدیم نام مجنون بروی ماست ولی کو مجنون؟ وقـتی از هـجر تو آواره صحرا نشدیم درد این است که ما محض رضای دل تو بیـخـیـال خـوشـی فـانـی دنـیـا نـشـدیـم خاک عالم به سر ما که دراین عمر دراز لحظه ای مشتری یـوسف زهـرا نشدیم گریه کردیم ولی گریۀ بیفکر چه سود؟ قـطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم پـیـش ما آمـدی اما همه غـفـلت کردیم لحـظـهای پـای قـدم رنجـۀ تو پا نشدیم قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم قـصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم همه رفـتـند حـرم ما که نرفـتـیم هـنوز زائـر مـرقــد شـشگـوشـۀ آقـا نـشـدیـم کاش میشد که تو ما را به زیارت ببری یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
نه حال دلم مثل قدیم است و همان است نه قامـتم از بـار فـراق تو کـمان است در غفلت کبرا شب و روزم سپری شد نـام تو فـقـط لـقـلـقـه روی زبـان است خـیلی جلـوی چـشم تو سرگرم گـناهـم وقتی تو نباشی به گنه امن و امان است تکلیف مرا زود مشخص کنی ایکاش پـرونـده رسوایی من در جـریان است بیـرون بکـشـانـم شـبـی از درّه نـفـسـم صد گرگ به گلّه زده و برّهکشان است ای سـفـره مـا را نـمک سـفـره تو بس چیزی که برایت همه داریم زیان است کار فـرجت روی زمین مـانده عزیزم “چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است” مـا را نـجـف و کـربـبـلا بـاز نـبـردی خیلی به خدا نوکر تو دل نگران است در نـدبـه و در عـهـد به دنـبال حـسینم اربـاب کـرم دارد و دنبال بهـانه است جـامـانـده رقـیه سـحـری کـنج خـرابـه یک قافله از غربت او مرثیه خوان است
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
عاقبت این شبِ تاریک سحر خواهد شد به رُخِ حضرتِ خورشید نظر خواهد شد میرسد نـوبتِ آن روز که با وعدۀ حق پـسـری مـنـتـقـمِ خـونِ پـدر خـواهـد شد ای به قـربان تو که با نظـرِ مهـدویات خاک هم پای قدمهای تو، زر خواهد شد دلِ غـمـدیـدۀ ما گـر به وصـالت بـرسد سیـنۀ سنـگی ما، دُر و گُهـر خواهد شد آه، از اینهـمه سالی که بـدون تو گذشت این چه عمریست که در فاصله سر خواهد شد تـو بـیـا، دیـدۀ آلــوده پـس از دیـدنِ تـو عـاشـقانه به سر راهِ تو، تـر خواهد شد
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
زخم معصیت به روحم مانده و کاری شده زندگی بیتو برایم سرد و تکراری شده بسکه دل مشغـولیام دنـیا شده آقا ببـین دل به تو دادن برایم کار دشواری شده اصلا آقا لحظهای با خود نگـفتم بیوفا این چه وضع نوکری و عشق و دینداری شده بیحـیا بـودم ولی بـار دگر برگـشـتهام در میان روضه کارم گریه و زاری شده آبـرویت را هـمیـشه بُـردم امـا کـار تو چـشمپـوشی از بـدی و آبـروداری شده مهربان آقا؛ بـیا دست گـدایت را بگـیر چون دچار غصه و اندوه بسیاری شده همنـشـینم کردهای با خوبها زیر عَـلَم بازهم باران لطفت بر سرم جاری شده بسته شد راه حرم، خیلی دلم را غم گرفت صبر بر این غم فقط از درد ناچاری شده گریه و سینه زنی در کربلا یادش بخیر نـوکـر تـو بـیـقـرار آن عـزاداری شـده خیمهها آتش گرفت و دختری گریهکنان میدوید و ناله میزد سوخت مویم عمه جان
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
از تو ممنونم مرا دعوت به ماتم کردهای پای این سفره دلم را کشورِ غم کردهای از تو ممنونم که مابینِ شلوغی های شهر این گدا را واردِ شهـرِ مُـحـرّم کـردهای چشمِ من خشکیده بود از معصیتهای زیاد این تو بودی با نگاهی دیده زمزم کردهای خارج از انسانیت بودم که با یک یاحسین هر دو دستانم گرفـتی و تو آدم کردهای روضه برپا میکنی تنها میانِ خـیمهات قلبِ من را با دمت از دور توأم کردهای روضهای بنما تلاوت تا که بر صورت زنم با نوای خود مسخّـر کُـلِّ عـالم کردهای بردهای دل را به سمتِ کربلا و بعد از آن روضههای سختِ جدّت را مجسّم کردهای قتلگاهـش را نـشانم داده با سـوزِ جگـر جاری از چشمانِ من دریای نم نم کردهای
: امتیاز
|
مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بیا و درد هجـران محبّان را مداوا کن نگاهی از کرم بر چشمهای خستۀ ما کن تمام آفـرینش بیتو باشد جـسم بیجانی بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن بیا از غـربت جدّت بگو، با مردم عالم بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن کنار علقمه با مادر مظلـومهات زهـرا دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّایی بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن بیا و تیر را بیرون بکش از حنجر اصغر پسر که ذبح شد از تیر قاتل، فکر بابا کن بیا دست یدالـهی، برون از آستـین آور طناب خصم را، از دستهای عمّهات وا کن سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی بیا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانت بیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
هوای کـهـنۀ این شـهـر تازه دم کرده گـناهـکـاریـمان «تُـنـزل النِقـم» کرده «ظلمتُ نَفسی» ما را شنید دلبر و گفت: امان ز نفس کسی که به خود ستم کرده به شوق یوسف اگر چشممان چو یعقوب است هـنوز گـریـه به درد فـراق کـم کـرده چه میشـود سحـری دیده بارد و بیند کـریم، بـارش بـاران به ما کرم کرده ای آسمان ز چه گشتی بخیل؟ پر وا کن گـناه کرده اگر شیـعـه، توبه هم کرده به توبههای محرم قسم که شوق ظهور فـدائـیـان تـو را بـا تو هـمقـسـم کـرده محـرم آمد و غـم شد فـزونتر و دیدم کـتـیـبهای هـوس شعـر محـتـشم کرده دوباره چـادر مشکی وصلـهدارش را زنـی برای پـسـر بـچـهاش عـلم کرده هـوای کـرب و بـلا جـان تـازهام داده دل حـزیـن مــرا راهـی حــرم کــرده امـام عـشـق و مـحـبت! خدا کند بـیـنم نـسـیـم کـرب و بـلا آسـمـانیام کـرده
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان در خروج کاروان سیدالشهدا از مدینه
اینروزها اشکی روان داری دوباره چشم تر و قـدی کـمان داری دوباره مستورهها در بین هر محمل نشستند دلشـورۀ یک کـاروان داری دوبـاره مانند آن بعضی که زینب در گلو داشت بغض گـلویی بیکران داری دوباره اکـبـر کـنـار دسـت زیـنب ایـسـتـاده حسرت به این تازه جوان داری دوباره روبندهها بر روی صورتها نشسته روضه برای دخـتران داری دوباره سقا به روی دوش مشکش را گرفته داغ قـد ایـن پـهـلـوان داری دوبـاره داغی به یاد ازدحـام کوچه بازار... از خـنده و زخـم زبان داری دوباره آقـا دگر باغ و بـهـارت رفـتـنـی شد آرامـش این روزگارت رفـتـنـی شد
: امتیاز
|
مناجات اربعینی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
چه شد عـزیز دلم بیـنـمان فـراق افتاد و آن چه را که نمی بـایـد اتـفـاق افـتاد نیامدی و رسید «اربــعین» و جا ماندم دلم هوای تو کرد و دوباره طاق افتاد مـیـان مـا و نجـف، کـوفـه، آه مـشـّایه پـیاده رفـتـنِ تا «کـربـلا» فـراق افـتـاد چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد چقدر میخک و مـریم، کـف اتاق افتاد شب زیـارتـیِ جـدّتـان، هـمیـن هـفـتـه اگـر گـذار شمــا، در ره عــراق افتاد تورا به عّمه سه ساله، که از پدر جا ماند تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد همین که اذن دخول از لب تو جاری شد همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد بخوان زیارت عشق و سلام ما برسان بگو که این دل عاشق به اشتیاق افتاد
: امتیاز
|